جدول جو
جدول جو

معنی شاه دوست - جستجوی لغت در جدول جو

شاه دوست
دوست دارندۀ شاه، محب شاه، محب سلطان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه درخت
تصویر شاه درخت
صنوبر، سپیدار، معشوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دار دوست
تصویر دار دوست
هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه توت
تصویر شاه توت
درختی با برگ هایی دندانه دار و شبیه قلب و میوه ای قرمز یا سیاه رنگ ترش و شیرین شبیه توت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه دخت
تصویر شاه دخت
شاه دختر، دختر شاه، شاهزاده خانم
فرهنگ فارسی عمید
(شَ / شُو هََ)
زن که شوهر را دوست دارد. زن شوی دوست. عروب
لغت نامه دهخدا
هشتک، سوت، صفیر، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: شاه + لوت، غذا، غذای ممتاز، غذای شاهوار، رودۀ گوسفند باشد که به گوشت و مانند آن آگنده باشد، آکنج، آگنج، عصیب، رجوع به آگنچ شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، دارای 239 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان قلعه حمام بخش جنت آبادشهرستان مشهد، دارای 239 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
توت کلان، توت ممتاز نوع خود، نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و میخوش میشود، (از فرهنگ نظام)، قسمی توت که رنگ میوۀ آن در اول سپید و سپس سبزرنگ و بعد از آن سرخ و از آن پس سیاه شود و مزۀ آن در اول در غایت ترش و در وسط ملسی خوش و در آخرشیرین مطبوع شود، (یادداشت مؤلف)، گونه ای از گونهای توت است که درخت آن در ایران به فراوانی موجود است و اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده، برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است، گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند و برای جنگل کاری زمینهای خشک مناسب میباشد، این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای بارخیز را بیشتر می پسندد، تند میروید و ارتفاعش بین چهار تا ده متراست، چوبش نارنجی کم رنگ است و استحکام زیادی ندارد ولی در مجاورت خاک دوام بسیار میکند، از آن کاسۀ تار میسازند و نیاز به آب کم دارد، میوۀ آن بزرگتر ازتوت سفید و لذیذ و خوراکی است، انواع آن بدین شرح است: توت شرابی، توت حامض، توت شاهی، خرتوت، توت ترش، (از جنگل شناسی ج 2 ص 243) (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ)
درد گلو. (برهان) (آنندراج). سرفه. (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). از این بیت معلوم می شود غیر سرفه است که میرذوقی گفته است همانا درد گلو را گفته اند. (آنندراج) :
سرفه گر باشدت و گر گله دوست
حق شفا میدهد مکن گله دوست.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عمل شاه دوست، شاه خواهی
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
نام درخت صنوبر باشد و ناجو همان است. (برهان) (آنندراج). اسم درخت صنوبر است. (از فهرست مخزن الادویه). ناژو. (برهان)
لغت نامه دهخدا
شوهردوست، زن خواهان و شیفتۀ شوی، عروب، (دستوراللغه)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ دَ)
کنایه از کف دست باشد. (از بهار عجم). کف دست. (شمس اللغات) :
تا ز دستم رفت و همزانوی نااهلان نشست
شد کبود از شانۀ دست آینۀ زانوی من.
خاقانی.
در بیت ذیل بمعنی فوق و هم بمعنی استخوان کتف و دوش آمده است:
ور مرا آینه در شانۀ دست آید من
نقش عنقای سخن ران به خراسان یابم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
دوستدار شادی و طرب، لهو و لعب دوست، بی اعتنا به کار: حال خراسان دیگر گشت و از هر جانبی خللی و خداوند جهان شادی دوست و خودرای، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 548)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
پرستندۀ شاه. که شاه پرستد. شاهدوست:
من از این شغل درکشیدم دست
نیستم شاه بلکه شاه پرست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سِ)
لقب یزدجرد بن بهرام گور محب الجیش. لقب یزدگرد بن بهرام گور ساسانی. (مفاتیح العلوم خوارزمی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دشنامی است که بکسی گویند که سبک پا باشد و هر روز ب خانه شخص آمد و شد کند. (ناظم الاطباء). کسی که همیشه اقامت و سکونت خانه دوست میدارد و این بمحل ذم مستعمل است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
فدائی. رفیق. در برابر دوست مانند خاک بی ارزش بودن
لغت نامه دهخدا
دوستدار خاک، علاقمند به خاک، کنایه از دوست دار امور دنیوی است:
نه خاکی ولی چون زمین خاک دوست،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
که بچه را دوست دارد. دوستدار بچه. بچه خواه. مهربان نسبت به بچه. مرد یا زنی که فرزند خود یا کسان دوست دارد. که اطفال را دوست گیرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاه درخت
تصویر شاه درخت
صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و خوشمزه میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری توانگری، چار پا داری ستور داری، دامپروری زر بنده، زفت مال پرست، ممسک بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله دوست
تصویر گله دوست
درد گلو
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای توت که از گیاهان مرغوب میوه دار است. اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. میوه شاه توت بزرگ تر از توت سفید، رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است
فرهنگ فارسی معین
بخیل، خسیس، مادی، مال پرست، ممسک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
توتی که میوه ای درشت تر از توت های معمولی دارد
فرهنگ گویش مازندرانی